توضیحات
کریستف از کودکی پیش مامان غوله و خانواده مهربانش بزرگ شده بود. آنها کریستف را خیلی دوست داشتند. از آن زمان تاکنون مامان غوله جواهری درخشان به یادگار داشت که برایش خیلی عزیز بود. اما یک روز متوجه شد که جواهر زیبایش درخشش خود را از دست داده است. این موضوع باعث ناراحتی مامان غوله شد، به همین دلیل کریستف تصمیم گرفت تا به کتابخانه قصر برود و راه چارهای برای این موضوع پیدا کند. او در کتابخانه آنا، السا و اولاف را دید و ماجرا را برای آنها گفت. السا کتابی که درباره جواهرات درخشان، مطالب هیجانانگیز بسیاری داشت را آورد و شروع به خواندن کرد؛ جواهرها بر روی قله کوهی وجود دارند که نورهای قطبی زیادتر هستند. بله، این سر آغاز سفر پر ماجرای آنها بود.
نویسنده | اپل جردن |
مترجم | داود سالک |
شابک | 978-622-724705-3 |
موضوع | داستان |
ردهبندی کتاب | ادبیات دیگر زبانها (شعر و ادبیات) |
قطع | رحلی |
نوع جلد | شومیز |
زبان نوشتار | فارسی |
تعداد صفحه | 16 |
گروه سنی | ب |
چاپ شده در | ایران |
نوع چاپ | رنگی |